جدول جو
جدول جو

معنی پرسه نشین - جستجوی لغت در جدول جو

پرسه نشین
سوگوار، عزادار، ماتم زده
متضاد: سوری
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پرده نشین
تصویر پرده نشین
زن روپوشیده، زنی که در خانه و پشت پرده بنشیند، پردگی، مخدره، شخص خلوت نشین، پارسا و محرم اسرار، فرشتۀ مقرب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ره نشین
تصویر ره نشین
راه نشین، غریب، بی خانمان، گدا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راه نشین
تصویر راه نشین
غریب، بی خانمان، گدا
فرهنگ فارسی عمید
(اَ تَ / تِ)
گدای سر راه. (از آنندراج) (از برهان) (از انجمن آرا) (ناظم الاطباء) :
ای به درگاه تو قصه برسان صاحب رای
ره نشین سرکوی کرمت حاتم طی.
انوری (از انجمن آرا).
به خواری منگر ای منعم ضعیفان و نحیفان را
که صدر مجلس عشرت گدای ره نشین دارد.
حافظ.
صاحب غیاث اللغات این ترکیب را بکار برده است:طبیب ره نشین، مردم غریب بی خانمان. (ناظم الاطباء) (از برهان) (از آنندراج) ، مسافر و قاصدی که پیوسته در راه باشد، دزد قطاع الطریق، باج ستان. (ناظم الاطباء) (برهان). رجوع به راه نشین در همه معانی شود
لغت نامه دهخدا
(پَ دَ / دِ نِ)
حالت و چگونگی پرده نشین
لغت نامه دهخدا
(اَ فَهْ)
ردیف. (السامی)
لغت نامه دهخدا
(پَ / پِ وَ)
تخت نشین. مسندنشین. (ناظم الاطباء).
- کرسی نشین کردن حرف، به کرسی یا بر کرسی نشانیدن و نشستن حرف و جز آن کنایه است از برآمدن از عهدۀ دعوی خود و حرف خود را راست ساختن و راست شدن. (مجموعۀ مترادفات ص 286)
لغت نامه دهخدا
(دِغَ دَ / دِ)
درگه نشیننده. نشینندۀ درگاه. مقیم حضرت. ساکن در خانه:
که درگه نشینان شه را تمام
کفایت شد آن نزل در صبح و شام.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(اَ جَ)
مستوره. مخدره. (منتهی الارب) :
پرده شناسان بنوا در شگرف
پرده نشینان بوفا در شگرف.
نظامی.
ای مدنی برقع مکی نقاب
پرده نشین چند بود آفتاب.
نظامی.
کجا رسد بجمال تو آفتاب که نیست
بلطف پرده نشین شوخ چشم بازاری.
رفیع الدین لنبانی.
در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود
کاین شاهد بازاری و آن پرده نشین باشد.
حافظ.
، خلوت نشین، در تداول مردم گیلان، سرحدنشینان که در فرمان سپهسالاران باشند. (برهان).
- پرده نشینان. (رشیدی). یا پرده نشینان بار، مجازاً، خلوت نشینان. (برهان). خلوتیان. (رشیدی). محرمان اسرار. اولیای مستور. (برهان). ملائکۀ مقرّب. (رشیدی). ملائکۀ آسمان. (برهان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پرده نشینی
تصویر پرده نشینی
حالت و چگونگی پرده نشین
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه در کنار راه نشیند، گدای سر راه، بی خانمان، غریب یا حکیم راه نشین. یا حکیم راه نشین متطببی که در کنار خیابانها مینشست و مردم را با دادن بعض حبوب مداوا میکرد
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه در کنار راه نشیند، گدای سر راه، بی خانمان، غریب یا حکیم راه نشین. یا حکیم راه نشین متطببی که در کنار خیابانها مینشست و مردم را با دادن بعض حبوب مداوا میکرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پس نشین
تصویر پس نشین
آنکه در عقب نشیند، ردیف (سواری)
فرهنگ لغت هوشیار
مستور مستوره مخدره، خلوت نشینخلوت گزین، جمع پرده نشینان. یا پرده نشینان. خلوت نشینان خلوتیان محرمان اسرار اولیای مستور، ملایکه آسمان ملایکه مقرب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راه نشین
تصویر راه نشین
((نِ))
گدای سر راه، غریب، بی کس، ره نشین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ره نشین
تصویر ره نشین
((رَ نِ))
گدای سر راه، غریب، بی کس، راه نشین
فرهنگ فارسی معین
سوگواری، عزاداری، مصیبت زدگی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
زن، مخدره، مستور، مستوره، خلوت گزین، خلوت نشین، خلوتی، فرشته، ملک
فرهنگ واژه مترادف متضاد
حاشیه نشین، مهاجران فقیر که با انجام کارهای سخت و سنگین
فرهنگ گویش مازندرانی